Susa Web Tools
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم - ای خطه ایران عزیزم وطن من
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

+ اشعار طنز

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
در پی یک دوریالی همه جا رفتم و گشتم
دم به دم فریاد زدم آیا هست
یک دوریالی خدمت حضرت عالی
ولی هر لحظه جوابی نشنیدم
خسته خسته لب جوی آبی بنشستم
عابری آمد و انداخت دو سکه کف دستم
و من از کرده ایشان نرمیدم نگسستم
نرم و آهسته توی باجه خزیدم
ولی از گوشی آن هیچ صدایی نشنیدم
یادم آمد که دیریست که این باجه خراب است
همچو آیینه دق مایه و اسباب عذاب است

 با درود به روان پاک فریدون مشیری


کاری از : فرزند ایران ; ساعت 11:25 صبح ; یکشنبه 88/1/23
تگ ها:
    دم اونایی که نظر میدن گرم()   لینک