حاجب بروجردی قصیده ای زیبا در مدح امیر المومنین، علی (ع) سرودند که شاه بیت آن این بود:
حاجب اگر محاسبه حشر با علیست
من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن!
همان شب در عالم رویا مولا علی بن ابیطالب (ع) به خواب ایشان آمده و فرمودند:
ای حاجب ! هم بیت اول تو و هم بیت دوم تو ایراد دارد .
حاجب عرض می کند:
یا مولا شعر برای شما و در مدح شماست!
حضرت علی(ع) می فرماید پس بیت شعرت را این گونه بنویس:
حاجب یقین محاسبه حشر با علیست
شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن
****************************************
ایراد از من است می دانم...
دیگر زندگی کافیست...
باید مرگ را تجربه کرد...
کاش می شد آن لحظه که دلم از آدم ها گرفته است
و چشم هایم بارانی ست
خدا از آسمان پایین بیاید
و آرام در گوشم زمزمه کند :
بیا برویم اینجا آدم ها اذیتت میکنند...
بی قرار توام و در دل تنگــــم گلــه هـــاست
آه !بیتاب شدن عـــــادت کم حوصله هاست
مــثل عکــس رخ مهـــتاب که افتــاده در آب
دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
سجاده ام کجاست؟
میخواهم از همیشه این اضطراب برخیزم
این دل گرفتگی مداوم شاید
تاثیر سایه من است
که این سان گستاخ و سنگوار
بین خدا و دلم ایستاده ام
سجاده ام کجاست؟
پسر بجه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت
میزی نشست . پیشخدمت یک لیوان آب برایش
آورد . پسر بچه پرسید: بستنی میوه ای چند است؟
پیشخدمت پاسخ داد: 50 سنت. پسر بچه دستش
را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید :
بستنی ساده چند است؟ پیشخدمت که کمی معطل شده
بود با عصبانیت پاسخ داد : 35 سنت. پسر دوباره
سکه هایش را شمرد و گفت:لطفا یک بستنی ساده بیاورید.
پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت.
پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به
صندوق پرداخت و رفت. وقتی پیشخدمت بازگشت
از آنچه دید شوکه شد . پسرک 15 سنت روی میز
گذاشته بود و روی دستمال کاغذی نوشته بود :
انعام برای پیشخدمت عزیز!
قوانین علم را به هم زده ای
نبودنت اینجا وزن دارد
تهی...
اما...
سنگــین
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی راچرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت...
کم باش اما اصلا نگران گم شدنت نباش
او که اگر کم باشی گم ات میکند
همانی است که اگر زیاد باشی حیفت میکند